هرکس عاشق شده است بخواند
 
دختری که قید عشقو زده
رفتی؟همه میگن قسمت ولی من میگم به درکککک
 
 
27 آبان 1389برچسب:, :: 17:2 ::  نويسنده : مریم

انواع عشق
چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟
میدونی فرق
عشق و ازدواج چیه؟
فکر می کنید
عشق در چند ثانیه اتفاق می‌افتد؟!
عاشقاني که از
عشق
تهي اند من واقعاً عاشقم؟
دلایل عاشق شدن از نظر علم


 


انواع عشق

زندگي عاشقانه بهتر است يا عاقلانه ويا زندگي صادقانه؟
علاقه به شخص يا چيزي وقتي كه به اوج شدّت برسد به طوري كه وجودش را تسخير كند و حاكم مطلق وجود او گردد
عشق مي نامند.
عشق؛ اوج علاقه و احساسات است.
انواع
عشق
عشق يا سازنده است يا مخرب. عشق يا حقيقي است يا مجازي. عشق يا مصنوعي است يا مادّي. عشق يا باقي است يا فاني. عشق يا ظاهري است يا باطني و تعبييرهاي مختلف. پس دانستيم كه آن فراگيري مطلق كه نورش يا ظلمتش تمام وجود را احاطه مي كند " عشق" نام دارد.
احساسات انسان مراتبي دارد:
برخي از مقوله شهوت است:
مخصوصاً جنسي كه از وجوه مشترك انسان و حيوان است و جز طغيان فوران شهوت چيزي نيست. از مبداء جنسي سرچشمه مي گيرد و به همان جا ختم مي شود.خود اين
عشق شهواني و اين نيرو،انسان را بسوي هيچ فضيلتي سوق نمي دهد.اما اگر در وجود آدمي نفوذ كرد و در برابر نيروي عفاف و تقوي قرار گرفت و آن طرف روح فشار آن را تحمل كرد و تسليم نشد به روح قوت و كمال مي بخشد.مثل آتشي كه روشن مي كنيم تا از گرما و نور آن كمال است،استفاده كنيم ولي از دودش فاصله مي گيريم.
نوع ديگر احساسات انسان از لحاظ حقيقت و ماهيت با شهوت مغاير است كه نام آن را "عاطفه" مي گذارند و قرآن آن را "مودت" و "رحمت" مي نامد.
انسان تا وقتي كه تحت تأثير شهوات است از خود بيرون نرفته و آن شخص يا شئ مورد علاقه را براي خودش مي خواهد.اگر درباره ي معشوق محبوب مي انديشيد بدين صورت است كه چگونه از وصال او بهره مند شود و حداكثر لذت را ببرد. مسلم است كه چنين حالتي نمي تواند مكمل و مربي روح انسان باشد و او را تهذيب كند. اما گاهي انسان تحت تأثير عواطف انساني عالي خويش قرار مي گيرد و محبوب و معشوق در نظزش عظمت پيدا مي كند و سعادت ائ را مي خواهد و آماده است خود را فداي خواسته هاي او بكند. اينگونه عواطف،از خود گذشتگي مي آورد. بر خلاف نوع اول كه از آنها خشونت،سبعيت و جنايت برمي خيزد.
اين همان نيروي
عشق و محبت است كه از بخيل،بخشنده و از كم طاقت، شكيبا مي سازد.
تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون شد
از سمك تا به سماكش كشش ليلي شد
عشق قواي خفته را بيدار و نيروهاي بسته و مهار شده را آزاد مي كند. عشق الهام بخش است و قهرمان ساز.چه بسيار شاعران و فيلسوفان و هنرمندان كه مخلوق يك عشق و محبت نيرومند هستند. عشق نفس را تكميل و استعدادها را ظاهر مي سازد. عشق تصفيه گر است. صفات رذيله ناشي از خودخواهي و يا سردي و بي حرارتي از قبيل بخل واحساس، ترس ،تنبلي و تكبر و... را از ميان مي برد. عشق از لحاظ روحي در جهت آباداني روح گام بر مي دارد و از لحاظ بدن حركت مي كند،عكس روح. عشق باعث ويراني در بدن مي شود،زردي چهره، لاغري اندام و اختلال هاضمه و خرابي اعصاب را به بار مي آورد. عشق اگر هدف دار باشد گاهي تخريب مي كند و بعد به گنج مي رسد. گاهي انسان هدف دار نيست فقط تخريب ميكند. انسان بايد با عقل انتخاب كند و با عشق ادامه دهد. زندگي عاشقانه خوب است همانطور كه انتخاب عاقلانه.
عشق يك روزنه دارد و همه ي عالم را از يك روزنه مي بيند و چون آن روزنه هم
داراي شيشه ي رنگي است لذا همه چيز معشوق را زيبا مي بيند و وقتي آن پرده عقب رود و شيشه بشكند، رنگ اصلي او و حقيقت معشوق هويدا مي شود. مجنون
چنان ديوانه ليلي بود كه وقتي در كوچه ليلي گذر مي كرد همه جا در و ديوار
صورت ليلي را ميديد و در و ديوار را مي بوسيد.
من نديدم در ميان كوي او
در،درو ديوار الا روي او
بوسه گر بر زنم ليلي بود
خاك اگر بر سر كنم ليلي بود
چون همه ليلي بود در كوي او
كوي ليلي نبودم جز روي او
هر زماني صد بصر مي بايدت
هر بصر را صد نظر مي بايدت
تا بدان هر يك نگاهي مي كني
صد تماشا الهي مي كني
عشق اگر آمد نه اينكه عيب را مي پوشاند بلكه عيب را حُسن جلوه مي دهد. عشق مثل علم نيست كه صد در صد تابع معلوم باشد. جنبه دروني عشق بيشتر از جنبه خارجي آن است. عشق يك نيرويي است دروني، كه وقتي تجلي كرد به اندازه توانايي خودش حُسن سازي مي كند نه به اندازه اي كه در معشوق وجود دارد.
عشق هايي كه از پس رنگي بود
عشق نبود عاقبت ننگي بود
در
عشقهاي حيواني تمام عنايت عاشق بصورت معشوق است و تناسب اعضاء
و رنگ كه پس از اشباع رها مي گردد در
عشقهاي معنوي عاشق به روشهاي معشوق و آثار نفساني او توجه دارد.
اي پسر ترا نان جوين خوش ننمايد
معشوق من آن است كه نزديك تو زشت است
عاشق واقعي سر و صدا راه نمي اندازد در واقع محبت معنوي از درونش مي سوزد و نور مي بخشد و عاشقان مادي پر سر و صدا هستند و ديگران مي فهمند كه او اسير شهوت است. گاهي دستش مي اندازد يا سر كارش مي گذارند.
ناليدن بلبل ز نو آوري
عشق
است
هرگز نشنيدم ز پروانه صدايي


در پايان اشاره به عشق شهريار، آن شاعر مرحوم آذري زبان مي كنم. وقتي عاشق آن دختر شد و رفت به او ندادند، آنهم در بحران جواني، ناكام ماند كلاً رشته ي اين وصل را پاره كرد و اين رشته را متصل كرد به ايزد منان و جزء اولياي خدا شد.
قطره را رها كرد و به دريا رسيد. رود را رها كرد و به اقيانوس رفت و خدا هم به او اوج داد و توانست پريدن را به اوج خود برساند و در آسمان
عشق
به پرواز درآيد. بعد از چندين سال آن دختر هم در زندگي خودش ناكام شد و پس از شهرت پيدا كردن شهريار، براي وصل خيال انگيز آمد. فكر مي كرد باز هم شهريار عاشق اوست. لذا اي ابيات را شهريار در شرح آن ماجرا سرود:

آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا
بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا
نوش دارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي
سنگدل اين زودتر مي خواستي حالا چرا
عمر را مهلت امروز و فرداي تو نيست
من كه يك امروز مهمان توأم فردا چرا
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا
وه كه با اين عمرهاي كوته و بي اعتبار
اين همه غافل شدن از چون مني شيدا چرا
شور فرهادم بپرسيدش سر به زير افكنده بود
اي لب شيرين هجران كه يكدم در تو چشم من نخفت
اينقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
در خزان هجر گل اي بلبل طبع حزين
خامشي شرط وفا داري بود غوغا چرا
شهريارا بي حبيب خود نمي كردي سفر
اين سفر راه قيامت مي روي تنها چرا

چگونه آهسته آهسته عاشق شویم؟

 


شاید بتوانیم از
عشق به عنوان قدیمی‌ترین مفهوم بشری یاد كنیم و حتی ممكن است گاهی در حیوانات نیز رفتارهایی ببینیم كه بشود آنها را عشق تلقی كرد.
عشق از آن واژه‌هایی است كه ابهامات زیادی دارد و تعاریف بسیاری از آن كرده‌اند. یكی از مباحثی كه با عشق مطرح می‌شود، بحث دوست داشتن است و برخی این دو را یكی می‌دانند، ولی به نظر می‌رسد كه عشق چیزی فراتر و بیشتر از دوست داشتن باشد، چرا كه ما خیلی‌ها را دوست داریم اما عاشق آنها نیستیم و خیلی‌ها هم هستند كه نسبت به آنها كشش داریم ولی لزوما آنها را دوست نداریم و وقتی نیستند برای ما مهم نیست. به همین دلایل می‌توانیم بگوییم بین دوست داشتن و عشق تفاوت وجود دارد.: عشق؛ احساس‌ یا هیجان مثبتی است كه اگر انسان تجربه‌اش كرده باشد، آن را دوست دارد. انسان‌ها هم از عاشق شدن و هم از معشوق بودن لذت می‌برند، چرا كه هیجان عشق خوشایند است. برخی عشق را یك پدیده ناسالم می‌دانند و فكر می‌كنند این مقوله فرا رفتن یا خارج شدن از هنجارهاست، اما باید گفت كه هم عشق سالم وجود دارد و هم عشق ناسالم. انسان‌ها دوست ندارند تنها باشند و این حس انسان را از تنهایی می‌رهاند، چرا كه تنهایی احساس ناامنی به ما می‌دهد، ولی با كسی بودن و حتی فكر با كسی بودن به ما آرامش می‌دهد. نیاز به صمیمیت و ارضای نیاز‌های عاطفی ما را به سمت ارتباط با افراد می‌كشاند.

بخش روانی انسان از تفكر و هیجان و رفتار تشكیل شده است و در
عشق این سه با هم به شكل پیچیده‌ای تركیب شده‌اند و كار می‌كنند. هم جنبه‌های شناختی و فكری و هم جنبه‌های هیجانی و هم ابعاد رفتاری عشق بشدت این سه حوزه را درگیر می‌كند و زندگی ما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.
ما وقتی می‌توانیم عاشق شویم كه با احساس‌های خودشیفتگی و خودفریفتگی‌مان كنار بیاییم و بر آنها غلبه كنیم تا بتوانیم به كسی فكر كنیم و او را وارد زندگی خود كنیم. اگر می‌خواهیم
عشق سالم داشته باشیم باید بتوانیم تنها هم زندگی كنیم. انسانی كه می‌تواند تنها زندگی كند و با تنهایی خود كنار بیاید، بهتر می‌تواند در روابط خود با عشق وارد شود و اگر كسی تنهایی برایش یك فاجعه باشد، ممكن است در رابطه عاشقانه‌ای ناسالم وارد شود.
عشق را قابلیت درونی اهدای بخشی از وجود خود به افراد یا حتی به عقاید و آرمان‌ها به جای خودخواهی و حفظ همه چیز برای خود می‌داند. در این تعریف عشق فراتر از انسان‌ها رفته و ممكن است انسان عاشق یك آرمان یا عقیده باشد.
جنبه‌های جذابیت
وقتی صحبت از
عشق
و دوست داشتن می‌شود یعنی دو نفر به طرف هم جذب می‌شوند. جذب افراد به هم دارای جنبه‌هایی است كه هر چه در انسان‌ها بیشتر باشد احتمال جذب شدن آنها به هم بیشتر خواهد بود.
دو فرد باید برای هم جذابیت ظاهری داشته باشند كه این جذابیت لزوما زیبایی نیست، ممكن است فردی كه زیبا نیست به دل فردی بنشیند و به اصطلاح دلنشین باشد. انسان‌ها به افرادی كه برایشان جذابیت جسمانی دارند بدون این‌كه اطلاعات دیگری از آنها داشته باشند، ویژگی‌های مثبت‌تری را نسبت می‌دهند و بیشتر به سمت آنها جذب می‌شوند. انسان‌هایی كه در یك منطقه زندگی می‌كنند، احتمال این‌كه به هم علاقه‌مند شوند بیشتر است. اشتراك در محل زندگی، محل تحصیل، محل كار با تعداد دیدارها و برخوردها و امكان علاقه‌مند شدن رابطه مستقیم دارند. البته امروز با وجود اینترنت و... این جنبه تحت‌تاثیر قرار گرفته است اما با این حال باز هم از جنبه‌های جذابیت محسوب می‌شودهرچه انسان‌ها از لحاظ جسمی، عاطفی، اخلاقی، عقیدتی، هوشی، فرهنگی و... شباهت‌های زیادی به هم داشته باشند به احتمال بیشتری جذب همدیگر خواهند شد.
جنبه‌های دیگری نیز نظیر باكفایتی، باهوشی، جایگاه اجتماعی و تحصیلات بالا، طی كردن اوقات خوش با هم، داشتن مهارت‌های شنیدن، محبوبیت و دلنشینی و گاهی متفاوت بودن هم می‌تواند در جذابیت‌تاثیر داشته باشد.


چند نكته راجع به عشق
عشق ویژگی‌هایی دارد كه در همه مشترك است ویژگی‌ها عبارتند از:


به گفته این روان‌شناس، اینها ویژگی‌هایی است كه وقتی عاشق می‌شویم در ما ایجاد می‌شود. اما به غیر از این ویژگی‌ها عاشق شدن در ما احساس‌های مثبت و منفی نیز ایجاد می‌كند كه می‌توان احساس‌های مثبت را مانند شادی و شور و نشاط كه معمولا در اوایل عاشق شدن اتفاق می‌افتد، تجربه كرد و احساس‌های منفی نیز مثل دلتنگی و بی‌قراری و عدم تمركز بر كار و درس و... گاهی نیز احساس‌های دوسوگرا و متناقض مثل
عشق و نفرت كه بیشتر در زن‌ها پیش می‌آید اتفاق می‌افتنمعمولا افراد عشقشان را به این اشكال به هم ابراز می‌كنند؛ ابراز محبت، تبادل پاداش‌ها و كارهایی كه برای هم می‌كنند، حمایت‌های عاطفی و اخلاقی و صبر و تحمل در قبال كارهای ناخوشایند طرف مقابل. با این حال با توجه به معانی و تعابیری كه ما از عشق داریم، می‌توانیم با این خطرات نیز مواجه شویم كه شامل هوس، درگیر شدن با فرد نامتناسب، ندیدن عیوب، ماجراجویی، تبدیل كردن رابطه به یك درام و ادامه دادن رابطه به رغم بدرفتاری‌های طرف مقابل می‌شود.
عشق‌های ناسالم
بیشتر
عشق‌ها ناسالم به دلیل این‌كه بیشتر آدم‌ها گره‌ها و كمبودهایی در درون خود دارند كه باعث افتادن آنها در روابط ناسالم می‌شود.
در
عشق‌های ناسالم ابراز عشق یا نیاز فرد نسبت به رابطه بسیار شدید است. عشق‌های زودهنگام و شدت یافته معمولا مشكل ایجاد می‌كنند.
فردی كه فكر می‌كند اگر معشوق كسی نشود، بسیار بدبخت و بیچاره است معمولا گرفتار
عشق‌های ناسالم می‌شود.
فردی كه به طرف مقابلش حكم می‌كند كه تو باید فقط عاشق من باشی و نمی‌توانی حتی به اشیا یا فعالیت‌های خود
عشق بورزی نیز عشقی ناسالم را تجربه خواهد كرد.
عشق بی‌قید و شرط به طوری كه (هر كاری كردم باید مرا دوست داشته باشی)، عكس‌العمل‌های تند در مواقعی كه با عدم عشق متقابل روبه‌رو می‌شویم، سیری ناپذیری در انتخاب عاشق و معشوق به طوری كه فرد به یك نفر اكتفا نكند، ناتوانی در عشق ورزیدن به‌طوری كه فرد به‌‌رغم داشتن عشق نتواند آن را به شكل مناسب ابراز كند، ترس از پذیرفته نشدن و این تفكر كه من ارزش عشق را ندارم، ترس از وابستگی، اجبار در عشق متقابل به این صورت كه (چون من عاشق توام پس تو نیز باید عاشق من باشی)، جلب ترحم و دلسوزی در رابطه مثلا با مریض جلوه دادن خود، توسل به تهدید در اجبار فرد به ایجاد رابطه مثل تهدید به خودكشی و... خواسته من به خواسته‌های تو و دیگران ارجحیت دارد (باید همیشه مرا در اولویت قرار دهی) و من همیشه مهم‌ترین فرد در زندگی تو هستم همه اینها از مصادیق عشق‌های ناسالم است.

باورهای غلط و
عشق‌های بی‌سرانجام : بسیاری از افراد درباره عشق اشتباه فكر می‌كنند و باورهای غلطی در مورد آن دارند كه باعث بروز مشكل در روابط آنها می‌شود كه برخی آنها عبارتند از:

برخی
عشق‌ها بی سر انجامند مثل عشق نابرابر و یكطرفه. عاشق توانایی‌های بالقوه شدن (فردی كه با هوش است ولی بیكار)، عشق به عنوان نجات طرف مقابل (عاشق افراد ناتوان شدن برای كمك به آنها مثل یك فرد معتاد)، عشق به عنوان معلم و شاگردی (یادگیری یك طرفه از یك فرد)، عشق به دلایل بیرونی (تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی)، عشق با حداقل تفاهم (بدون هیچ چیز مشترك)، انتخاب براساس كمبودهای روابط قبلی (مقایسه با رابطه‌های قبلی)، عشق بدون دسترسی به معشوق (عاشق كسی شدن كه در كشور دیگری زندگی می‌كند)، این عشق‌ها به احتمال زیاد به سرانجام نمی‌رسند و افراد را دچار مشكلات متعددی در روابط و زندگی می‌كنند.
وقتی به
عشق فكر می‌كنیم همیشه داستان‌های زیبا و افسانه‌های عاشقانه به یادمان می‌آید، اما باید به یاد داشته باشیم كه عشق در زندگی واقعی با عشق در فیلم‌ها و داستان‌ها متفاوت است و ممكن است گاهی زندگی ما را بسیار لذت‌بخش یا بسیار زجرآور كند، پس كمی آهسته‌تر و محتاط‌تر در مسیر خطر عشق گام برداشت. 1ـ دلبستگی و نیاز به یكدیگر (زندگی بدون او برایم سخت است). 2ـ اهمیت داشتن (حاضرم هر كاری برایش انجام دهم). 3 ـ ایجاد تحمل برای خطاهای یكدیگر (با این كه از كارش ناراحت شدم اما چون عاشقش هستم او را می‌بخشم). 4ـ اعتماد و امنیت به‌طوری كه می‌تواند رازهایش را برای او بگوید (من هر حرفی را به او می‌گویم و در كنارش احساس امنیت می‌كنم). 2ـ عشق در نگاه اول. (من با اولین نگاه عاشق او شدم). 3ـ عشق فقط یك بار. (فقط یك فرد وجود دارد كه نیمه گمشده من است و اگر رابطه‌ام با معشوقم به هم بخورد دیگر كسی نیست كه بتوانم با او ارتباط برقرار كنم). 4ـ معشوق مسوول برآورده كردن همه نیازهاست. (معشوق من باید تمام نیازهای من را بر طرف كند و باید جای همه كس را برایم در زندگی پر كند، به‌طوری كه من دیگر نیازی به دوست و خانواده و... نداشته باشم). 5 ـ جاذبه جنسی همان عشق است. 1ـ عشق حقیقی بر همه چیز فائق می‌آید. ( عشق
كه باشد همه چیز مهیاست و هر اختلافی را می‌توان حل كرد).

 

دلایل عاشق شدن از نظر علم

چه زمانی متوجه حضور کسی در قلب خود میشوید؟ عشق در کیمیای ذهنتان باعث چه رویدادی میگردد؟ و آیا عاشق شدن صرفاً طریقه ای طبیعی برای حفظ بقای نوع بشر است؟ 
ما نام
عشق را بر آن می نهیم. عشق به مانند روشنای آفتاب حس میگردد. اما روح بخش ترین احساسات انسانها شاید همین راه حل زیبای طبیعت برای بقای نسل آدمیان و تولید مثل آنها باشد.
مغر توسط مجموعه ای از مواد شیمیایی اثر بخش، ما را در دام
عشق گرفتار می آورد. تـصور بر این است که در حال گزینش شریکی برای خود هستیم، در حالی که ممکن است طعمه ای دلباخته برای دام دوست داشتنی طبیعت بیش نباشیم.
آنگونه که شما تصور میکنید نیست…
روان پژوهان نشان داده اند در حدود ۹۰ ثانیه تا ۴ دقیقه زمان لازم است تا شما درباره
عشق کسی تصمیم گیری نمایید.
تحقیقات گویای این مطلب میباشند:
%۵۵ از طریق زبان جسمانی علاقه پدید می آید
%۳۸ از طریق لحن صدا و سرعت سخن گفتن
فقط %۸ از طریق گفتگو عاشق میشوند

روانشناسان برای
عشق سه مرحله پیشنهاد نموده اند: شهوت، مجذوبیت و تعلق. هر کدام از این مراحل بدلیل وجود هورمونها و مواد شیمیایی خاصی ایجاد میشوند.
مرحله ۱: شهوت
این اولین مرحله
عشق بوده و در هر دو جنس زن و مرد بدلیل وجود هورمونهای جنسی استروژن و تستسترون پدید می آید.
مرحله ۲: مجذوبیت
زمانی شگفت انگیز، هنگامیکه به
عشقی حقیقی مبتلا شده اید و بسختی میتوانید به دیگران فکر کنید. دانشمندان بر این باورند که سه انتقال دهنده عصبی اصلی در این مرحله دخیل میباشند: آدرنالین، دوپامین و سروتونین
آدرنالین
مراحل ابتدایی علاقمندی به یک فرد باعث فعال شدن واکنشهای استرس زا و افزایش سطح آدرنالین و کرتیزول در خون می گردد. این فرآیند تاثیر فریبنده ای در فرد ایجاد میکند: وقتی او را برای اولین بار می بینید بدنتان عرق می کند، قلبتان سریعتر میتپد و دهانتان خشک میگردد.
دوپامین
یک زوج تازه ازدواج کرده تحت معاینه مغزی قرار گرفتند و مشخص گردید که میزان سطح دوپامین که نوعی انتقال دهنده عصبی بشمار میرود در آنها بالا است. این هورمون از طریق رهاسازی حس شدیدی از لذت، باعث تحریک میل و رغبت در شخص میگردد. این دقیقاً همان تاثیری است که بعد از مصرف کوکائین در مغز بوجود می آید!
نتایج آزمایشات دال بر وجود مقدار قابل توجهی از دوپامین در اغلب زوجین میباشد: افزایش انرژی، کاهش نیاز به خواب و غذا، حواس متمرکز و لذتی مطبوع در کوچکترین جزئیات رابطه.
سروتونین
و در انتها سروتونین، یکی از مهمترین هورمونها، که باعث میگردد بسیار زیاد به معشوقتان فکر کنید.
آیا
عشق شیوه تفکرتان را تغییر می دهد؟
در یک بررسی علمی مشخص شد که در مراحل اولیه ایجاد
عشق ( مرحله مجذوبیت ) نحوه فکر کردن دچار دگرگونی شگرفی می شود. از بیست زوج جوان که ابراز علاقه بسیار شدیدی نسبت به هم می نمودند، دعوت بعمل آمد تا مشخص گردد که آیا مکانیزم تفکر دائمی به معشوق در مغز با مکانیزمی که باعث بروز اختلال وسواس فکری-عملی میشود ارتباطی دارد یا خیر.
با تحلیل نمونه های خونی گرفته شده معلوم گردید که میزان هورمون سروتونین در زوجهای جوان با سطوح پایین این هورمون در بیماران وسواس فکری-عملی برابری میکند. ۳ مرحله
عشق

تعلق
عشق نیاز به ناپیدایی دارد
افرادی که بتازگی عاشق هم شده اند صورتی خیالی، شاعرانه و ایده آل به شریک زندگیشان می بخشند، محاسنشان را بزرگ نمایی نموده و عیوبشان را می پوشانند.
همچنین زوجهای جوان، خودِ رابطه را نیز متعالی جلوه می دهند و تصور میکنند که رابطه شان از هر زوج دیگری صمیمی تر و زیباتر است. روانشناسان معتقدند که ما به چنین نگرش خالصانه ای نیازمندیم. این نگرش باعث میگردد، تا زمان وارد شدن به مرحله بعدی
عشق
، یعنی تعلق، در کنار یکدیگر باقی بمانیم.

 شخصی کاملاً غریبه را بیابید.
به مدت نیم ساعت اطلاعاتی صمیمی درباره زندگیتان در اختیار یکدیگر قرار دهید.
سپس به مدت چهار دقیقه بدون اینکه حرفی بزنید عمیقاً به چشم های هم خیره شوید.
یک روانشناس مشهور که در حال مطالعه دلایل عاشق شدن انسانها میباشد، از چندین زن و مرد درخواست کرد تا سه مرحله بالا را انجام دهند و متوجه گردید که بسیاری از زوج ها بعد از یک آزمون ۳۴ دقیقه ای عمیقاً احساس مجذوبیت می نمودند. دو زوج مورد مطالعه وی بعدها با یکدیگر ازدواج کردند.

 

 

 

سوال : من واقعاً عاشقم؟

 

عاشق چیست؟ آیا شکل شدیدتری از دوست داشتن است؟ یا چیز کاملا متفاوتی است؟ آیا انواع بسیاری از عشق وجود دارد؟ یا همه گونه عشق، اساساً یکسانند؟ با اینکه شعرا و فلاسفه طی اعصار، و اخیراً ، روان شناسان اجتماعی، این پرسش ها و پرسش های مشابهی را دربار? عشق مطرح کرده اند که هنوز نیاز به پاسخی دارند که همه بتوانند با آنها موافق باشند، چنین می نماید که مشکل تعریف عشق، دست کم تا اندازه ای، در این واقعیت نهفته است که عشق، یک حالت واحد و تک بعدی نیست، بلکه پدیده ای نسبتاً پیچیده و چند وجهی است که افراد، آن را در انواع روابط بسیار گسترده ای تجربه می کنند.البته ما واژه عشق را برای توصیف روابط ی چون همسران ،والدین و فرزندان و دوستان نزدیک به کار می بریم.
با توجه به این پیچیدگی، روان شناسان اجتماعی، رویکردهای گوناگونی را برای طبقه بندی و توصیف
عشق در صور بسیار آن ایجاد کرده اند. برخی از روان شناسان عشق ورزی را به لحاظ مفهومی، متفاوت از دوست داشتن می دانند. بنابراین، عشق ورزی صرفاً مقدار بیشتری از دوست داشتن نیست، بلکه معمولاً مستلزم مجموعه ای از احساسات و نگرانی ها درباره معشوق است که از نظر کیفی متفاوتند. از این دیدگاه، دوست داشتن با تمجید و تحسین و محبت دوستانه، همراه است، آنچنان که با عناوینی از این قبیل منعکس می شود: « همان شخصی است که من دوست داشتم مانند او بودم ». بر عکس عشق ورزی، عموماً در بر دارنده احساسات نیرومند وابستگی، صمیمیت، و یک نگرانی عمیق برای بهروزی معشوق است. مثلاً، « اگر هرگز نتوانم با ............... باشم، بدبخت می شوم» (وابستگی) ، و«احساس می کنم که تقریباً در هر زمینه ای می توانم به ............... اعتماد کنم» (صمیمیت).
سه مولفه اصلی
عشق : همدلی و صمیمیت، تعهد و پایبندی، شور و اشتیاق
بدیهی است که راه های بسیاری برای توصیف
عشق وجود دارد. یک طبقه بندی به ویژه مفید ، مثلث عشق است که توسط استرنبرگ مطرح شده است. او عشق
را باترکیب سه مولفه اصلی ترسیم می کند

عاشقانه - - > www.Kocholo.org <

باران
همدلی و صمیمیت، تعهد و پایبندی، شور و اشتیاق
صمیمیت به احساس نزدیکی و پیوستگی با معشوق اشاره دارد. اشتیاق به جنبه های گرم یک رابطه اطلاق می شود، یعنی هیجانی که نسبت به یار خود احساس می کنید، به انضمام کشش و جاذبه جنسی. تعهد متشکل از دو تصمیم است، تصمیم کوتاه مدت در جهت
عشق ورزی با یار خود، و تصمیم بلند مدت برای حفظ و نگهداری آن عشق و باقی ماندن با یار« تا مرگ شما را از هم جدا کند ».
مثلث
عشق استرنبرگ، تنها یک مدل برای بیان عشق تکامل یافته است. وی معتقد بود که عشق می تواند تنها متشکل از یکی از این مولفه ها یا ترکیبی از این سه جزء باشد. بدین ترتیب، از آنجا که سه مولفه تشکیل دهنده عشق شور و اشتیاق، صمیمیت و تعهد به هفت شکل می توانستند با همدیگر ترکیب شوند، جدول زیر توانست هفت نوع عشق را طبقه بندی کند.
هفت سبک
عشق ورزی
- سبک دوستانه یا رابطه از روی علاقه: در این رابطه فقط مولفه صمیمیت وجود دارد و شما به طرف مقابل تنها بر اساس درک و فهم متقابل رابطه گرم و صمیمی برقرار می کنید. در این رابطه شور و اشتیاق و تعهد دراز مدت وجود ندارد.
- سبک شیفتگی یا شیدایی : که در واقع باعث یادآوری این ضرب المثل می شود که « در نگاه اول، نه یک دل بلکه صد دل عاشق شده است » می باشد و به آن
عشق

در نگاه اول هم گفته می شود. در این جا فقط مولفه شور و اشتیاق وجود دارد. فرد طرف مقابل را فقط به خاطر احساس خاصی که از لحاظ جذابیت ظاهری در او ایجاد شده است می خواهد و این رابطه تا به سرانجام نرسد، ادامه پیدا می کند.
- سبک بی احساس یا پوچ: یک رابطه بی روح و درازمدت می باشد که افراد پیوندهای عاطفی خود را از دست داده اند و بر اساس عادت در کنار هم باقی مانده اند.

  سبک رومانتیک:

در این رابطه هم مولفه صمیمیت وجود دارد. نوعی عشق که هم بر اساس جذابیت ظاهری و هم بر اساس درک و فهم متقابل به وجود می آید و تعهد ضروری نیست.
دو نفر
- سبک مشارکتی یا رفاقتی: که به آن
عشق افلاطونی هم گفته می شود. دو طرف، یک رابطه آگاهانه دوستی با هم برقرار می کنند و صمیمیت هنوز وجود دارد. اکثر دوستی هایی که دوام پیدا می کند به این سبک عشق تبدیل می شوند، البته نقش شور و اشتیاق کمرنگ می شود.
- سبک احمقانه یا ابلهانه: فرد فقط بر اساس شور و اشتیاق دست به چنین رابطه ای می زند و اسیر گردباد هوس می باشد. در این رابطه مولفه صمیمیت هیچ گاه شکل نمی گیرد و طرفین احساس یاس و نا امیدی می کنند.
- سبک تکامل یافته: افراد برای رسیدن به آن سخت تلاش می کنند. در این رابطه هر سه مولفه شور و اشتیاق، صمیمیت و تعهد همزمان با هم وجود دارد.
بدون
عشق و علاقه و همچنین بدون برخورداری علاقه به دیگران، جسم و روح انسان پژمرده می شود و می میرد.اما امروزه زمانی که واژه ی عشق بکار برده می شود به اشتباه بیشتر دوست داشتن دو غیر همجنس به ذهن خطور می کند اما در حقیقت عشق همان دوست داشتن همنوعان و اطرافیان است و کمک و همراهی آنان برای زندگی بهتر.
در بحث علاقه مندی به جنس مخالف هم ، طبق نظر دین ما که برخواسته از شناخت صحیح از نیازهای انسان است باید کشش و علاقه بین دختر و پسری که قصد ازدواج دارند وجود داشته باشد اما در ضابطه و قانون مند.
عشق

واقعی در طول زمان و بعد از ازدواج بی



نظرات شما عزیزان:

محمد
ساعت23:20---28 آذر 1389
سلام
فکر کنم مریم خانوم از انتقادم ناراحت شده آخه بهم سر نمی زنه


Peyman014
ساعت14:43---26 آذر 1389
سلام

من از تو وبززز با وبت اشنا شدم

وبت خیلی خوبه ولی چندتا مورد داره که اگه خاصی بهت میگم

ایدیم Peyman014


محمدتقی
ساعت3:11---10 آذر 1389
مرسی...
خیلی قشنگ بود...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


سلام من یه دختر سرخوشم 20ساله از....به خودم مربوطه! یه دختر کاملا شاد و سر خوش که بیخیال همه چیم اگه قراره فردا بیفتم فرتی بمیرم باید خنگ باشم دنیارو جدی بگیرم بعضیا که غم دنیارو انداختین رو دوشتون بدونین خدا شونه هارو آفریده که بندازی بالا و بگی بی خیال
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان در خیال وصال و آدرس lovers.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد..





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 49
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 50
بازدید ماه : 203
بازدید کل : 140914
تعداد مطالب : 67
تعداد نظرات : 175
تعداد آنلاین : 1